وبلاگ حرفه و فن
حرفه و فن

 

 علت تغییر شکل  فلزات

بسیاری از فلزات در حرارت ویژه‌ای ، آرایش یون‌های خود را تغییر می‌دهند. با تغییر ترتیب آرایش یون‌های بسیاری از خصوصیات دیگر فلز نیز دگرگون می‌شود و ممکن است فلز کم و بیش شکننده ، قردار ، بادوام و قابل انحنا شود یا اینکه انجام کار با آن آسان گردد. بسیاری از فلزات در هنگام سرد بودن ، به سختی تغییر شکل می‌پذیرند. بیشتر فلزات جامد را به زحمت می‌توان در اثر کوبیدن به صورت ورقه و مفتو‌ل‌های سیم در آورده ، ولی اگر فلز گرم شود، انجام هر دو آسان است.

تفاوت  فلزات و دیگر جامدات و مایعات

فلزات هادی خوب برق هستند. چون الکترون‌های آنها برای حرکت مانعی ندارند. همه فلزات جامد و مایع گروهی الکترون آزاد دارند، طبعا همه فلزات هادی‌های خوب الکتریسیته می‌باشند. به این سبب فلزات از دیگر گروه‌های عناصر ، کاملا متفاوت دارد.

اختلاف عمده فلزات و دیگر جامدات و مایعات ، در توانایی هدایت گرما و الکتریسیته است. هادی خوب آزمایش‌های مربوط به گرما جسمی است که ذرات آن طوری تنظیم شوند که بتوانند آزادانه نوسان یافته و به ذرات مجاور خود نیز امکان نوسان آزاد را بدهند. "گرم شدن" همان نوسانات سریع یون‌ها و الکترون‌ها است. در فلزات چون گروه الکترون‌ها ، غبار مانند یون‌ها را احاطه می‌کنند، طبعا هادی‌های خوبی برای حرارت هستند (رسانش گرمایی فلزات).

مقاومت فلز

مقصود آن مقدار باری است که فلز می‌تواند تحمل کرده ، نشکند. بسیاری از فلزات ، وقتی گرم هستند، اگر تحت فشار قرار گیرند، شکل خود را زیادتر از موقعی که سرد هستند، تغییر می‌دهند. بسیاری از فلزات در زیر فشار متغییر مانند نوسانات ، آسانتر از موقعی که سنگین باری را تحمل می‌کنند، می‌شکنند.

دلیل درخشندگی و براق بودن فلزات

دلیل اول آن است که با طرح ریزی و براق کردن صحیح می‌توان فلزات را به شکل خیلی صاف تهیه کرد. گر چه آنها نیز تصاویر را خوب منعکس می‌کنند، ولی ظاهر سفید و درخشان بیشتر قطعات فلزی صیقلی شده را ندارند. بطور کلی جلا و درخشندگی فلز بستگی دارد به گروه الکترون‌های آن دارد.

الکترون‌ها می‌توانند هر نوع انرژی را که به روی فلزات می‌افتد جذب کنند؛ زیرا در حرکت آزاد هستند. بیشتر انرژی الکترون‌ها از تابش نوری است که به آنها می‌افتد، خواه نور آفتاب باشد یا نور برق. اکثر فلزات همه انرژی جذب شده را پس می‌دهند، به همین دلیل ، نه تنها درخشان بلکه سفید به نظر می‌آیند.

برچسب:, :: :: نويسنده : قاسمی

ارزشيابي پيشرفت تحصيلي
اشاره

هدف از برگزاري دوره هاي آموزشي و نشانه ي کار آمدي هر فعاليت آموزشي و پرورشي، ايجاد تغييرات مطلوب در شناخت و رفتار بالقوه ي يادگيرندگان است. همين هدف اساس و چگونگي فعاليت هاي آموزشي و پرورشي را تعيين مي کند. براي دست يابي به اين هدف، به اطلاعاتي نيازمنديم که پيشرفت تحصيلي يادگيرندگان را نشان دهد. با دسترسي به اين اطلاعات و تجزيه و تحليل آن ها مي توانيم مشخص کنيم، کدام بخش از آموزش به يادگيري يادگيرندگان منجر شده است، و يادگيرندگان از کدام بخش بهره ي لازم را کسب نکرده اند و در آن زمينه به توجه و آموزش بيشتري نياز دارند. از سوي ديگر، آگاهي از مؤثر بودن فعاليت ها و کوشش هاي آموزشي، مشوقي براي تداوم فعاليت هاي يادگيري – ياددهي معلم و يادگيرنده است و به آنان کمک مي کند که آگاهانه به اين فعاليت ها اقدام کنند. بنابراين، معلمان به منظور افزايش و عمق بخشيدن به يادگيري يادگيرندگان، به اطلاعاتي نياز دارند تا نحوه ي آموزش خود را به سوي آموزش معني دار و درست هدايت کنند. به همين منظور، ضرورت دارد که به جاي ثبت اطلاعات جمع آوري شده در قالب نمره، به توصيف آن ها اقدام کنيم. در اين مقاله به ترتيب ضرورت توصيف نتايج ارزشيابي پيشرفت تحصيلي يادگيرندگان، فوايد توصيف نتايج ارزشيابي پيشرفت تحصيلي و چگونگي آن بيان خواهد شد.

 

مفهوم تدريس

همان طور که مي دانيم، آموزش (تدريس) به فعاليت هاي هدف دار معلم گفته مي شود که براي يادگيري در يادگيرنده از طريق تعامل معلم و يادگيرنده جريان مي يابد. در واقع، يادگيري يادگيرنده هدف آموزش است و آموزش وسيله ي رسيدن به اين هدف. به بياني ديگر، آموزش به معناي هدايت و کنترل سنجيده و انديشمندانه ي تجربه هاي يادگيرنده به منظور نفوذ در يادگيري اوست. بنابراين، آموزش نيازمند به کار بستن راهبردهايي است که به منظور هدايت يادگيرندگان، در جهت رسيدن به انتظارات آموزشي و پرورشي طراحي مي شود.

 

آموزش کارآمد

هر يادگيرنده اي با توجه به توانا يي هايش، در زمينه ي موضوع يادگيري تجربه هاي مثبت (موفقيت در يادگيري) و منفي (شکست در يادگيري) دارد و با اين تجربه ها براي يادگيري پا به کلاس درس مي گذارد. در واقع، هر يادگيرنده اي ساخت شناختي مخصوص به خودش را دارد. آگاهي از ساخت شناختي يادگيرنده در زمينه ي آموزش مورد نظر، بر ارائه ي آموزش کارآمد معلم مؤثر است. بدين معنا که اگر معلم محتواي آموزش و محيط يادگيري را به گونه اي آماده کند که يادگيرنده بتواند بين مطالب جديد و قديم (آموخته هاي قبلي) ارتباط برقرار کند، يادگيري او به طور معني دار اتفاق مي افتد. وقتي يادگيرنده در يادگيري معني دار مطالبي که به او ارائه مي کنيم موفق شود، در اولذت يادگيري به وجود مي آيد و همين رضايت و شادي از يادگيري است که براي يادگيري بيشتر ايجاد انگيزه خواهد کرد. بنابراين، آموزش کارآمد مستلزم وجود معلم انديشمند است؛ معلمي که کارها را با تدبير و هدف انجام مي دهد.

برچسب:, :: :: نويسنده : قاسمی
برچسب:, :: :: نويسنده : قاسمی

 

 

یکی از بزرگترین و در حین حال ضروری‌ترین نیازهای روانی بشر امروز، میل به داشتن ارتباط اجتماعی با دیگران است. از طریق چنین ارتباطی است که آدمی کلیه نیازهای فیزیولوژیک و روانی خود را برآورده می‌سازد.

انسان اولیه مجبور بود خود به تنهایی به شکار بپردازد؛ گرسنگی و تشنگی خود را بر طرف سازد و امنیت خود را تأمین کند. ولی به مرور زمان دریافت که با همکاری و ارتباط با دیگران بهتر می‌تواند از عهده حل و فصل مشکلات خود برآید.
همین نیاز بود که به تدریج منجر به پیدایش تشکیلات اجتماعی شد. امروزه سازمان اجتماعات به قدری پیچیده شده است که بدون اغراق باید گفت تقریباً تمامی نیازهای آدمی از جمله: آموزش، بهداشت، اشتغال، همسر گزینی، فعالیت‌های فوق برنامه، سرگرمی‌ها و بسیاری فعالیت‌های دیگر، بدون ارتباط با دیگران ممکن نیست.
از طرفی، کمرویی ـ به عنوان یک ویژگی شخصی ـ حالتی است که طی آن فرد حین بر قراری یک ارتباط عادی یا صمیمانه با افراد دیگر دچار مشکل می‌شود. کمرویی، طیفی از خجالت معمولی و اشکال در برقراری ارتباط صمیمانه، تا کمرویی شدید (یا ناتوانی حاد در برقراری روابط اجتماعی) را شامل می‌شود.
از توضیحات پیش گفته پیداست که در مورد کمرویی شدید، زندگی و فعالیت فرد فلج شده و این مشکل، عملا‍‍ً او را از فعالیت‌های عادی روزمره باز می‌دارد. کمرویی به دلیل ایجاد محدودیت شدید در عملکرد فرد، موجب تقلیل کارائی و بهره‌وری افراد نیز می‌شود و در جامعه آثار زیانبار اقتصادی نیز خواهد داشت. (بنابراین، مقابله با علائم و عوارض این مشکل، بسیار مهم و اساسی است.)
این نوشته با هدف آشنایی با مشکل کمرویی، علل، عوارض و راههای مقابله با آن نوشته شده است. نحوه نگارش به صورتی است که شخصی که خود دارای این مشکل است با مراجعه به یک روانشناس، درخواست کمک دارد و روانشناس نیز با استفاده از روشهای تخصصی، سعی در بررسی و ریشه یابی مشکل و ارائه راه حلهای علمی دارد. به نظر می‌رسد با این شکل نگارش، خواننده می‌تواند ارتباط بهتری با موضوع بر قرار، و از اطلاعات مندرج به صورت شایسته‌ای استفاده کند.
امید است خواننده گرامی با مطالعه این نوشته به اهداف مورد نظر خود که همانا توانمند شدن هر چه بیشتر در روابط اجتماعی است ـ دست یابد.
من یک آدم کمرو هستم
... از این وضعیت خسته شده‌ام، از همه فرار می‌کنم، هر قدر می‌خواهم عاداتم را کنار بگذارم نمی‌توانم. در بین جمع معذب هستم. نمی‌توانم با دیگران صحبت کنم. از اینکه بقیه متوجه حالتهای من بشوند خیلی می‌ترسم و همین ترس مرا از مردم بیشتر دور می‌کند. اگر معلم در کلاس سؤالی از من بپرسد، به راحتی نمی‌توانم جواب بدهم و دست و پایم را گم می‌کنم. از اینکه جلوی همکلاسی‌‌هایم درس جواب بدهم نپرسید که این وضعیت برایم مثل جهنم است. قلبم تندتند می‌زند و به نفس نفس می‌افتم؛ انگار که می‌خواهم بمیرم. صدایم می‌لرزد و تمام افکارم به هم می‌ریزد و همه چیز از یادم می‌رود. خلاصه دیگر تحمل این وضعیت را ندارم؛ آمدم پیش شما که کمکم کنید.
با صدایی لرزان و چهره‌ای بسیار هراسان و نگران، تندتند حرف می‌زد و مشکلش را بیان می‌کرد. گفتم:
ـ خوب مثل اینکه خیلی نگران و مضطرب هستی، باید به کمک هم ببینیم مشکل چیست و راه حلی برایش پیدا کنیم. اول از همه می‌خواهم بدانم به نظر خودت اسم این مشکل چیست یا اینکه تو چه اسمی روی آن می‌گذاری؟
کمرویی چیست؟
ـ به نظرم من یک آدم منزوی، کمرو و خجالتی هستم. چون بودن توی جمع حالم را عوض می‌کند.
ـ من هم نظرم همین است. بگذار اول توضیح مختصری در مورد کمرویی بدهم. آدم خجول کسی است که نزدیک شدن به او، به علت ترس، احتیاط یا عدم اعتماد مشکل باشد. بطور خلاصه کمرو شخصی است که در حضور دیگران احساس ناراحتی می‌کند.
ـ دقیقاً من همین وضع را دارم چون نمی‌توانم با دیگران ارتباط سالم و خوبی برقرار کنم. بیشتر ترجیح می‌دهم تنها باشم.
ـ بله و در چنین شرایطی شخص کمرو خودش را کنار می‌کشد. در بیان خواسته‌ها و عقاید یا ابراز وجود با مشکل مواجه می‌شود؛ در حرف زدن یا فعالیت کردن خیلی محتاط می‌شود؛ و به صورت مشهودی از روابط اجتماعی می ترسد.
علائم کمرویی:
ـ آقای دکتر چنین اوقاتی قلبم تندتند می‌زند؛ احساس می‌کنم صورتم قرمز و داغ شده به نفس نفس می‌افتم؛ صدایم می‌لرزد و احساس می‌کنم که بدنم جمع می‌شود.
ـ این علائمی که گفتی، بیشتر علائم جسمی هستند که در افراد کمرو در موقعیتهای نامأنوس به وجود می‌آید، مثل تپش قلب، اختلال در ریتم تنفس، انقباض عضلات بدن و اختلال در کار بعضی از غدد مثل تیروئید. غیر از علائم جسمی علائم روانی مثل: احساس درماندگی، فراموش کردن دنباله مطلب یا قفل کردن ذهن، دستپاچگی و اضطراب، احساس بی کفایتی، احساس اینکه دیگران متوجه آنچه در ذهن هست می‌شوند، و نهایتاً غرق شدن در افکار خود. از جمله علائم رفتاری کمرویی هم می‌توان از رفتارهایی مثل کم حرفی، عدم برقراری ارتباط کلامی، نداشتن جرات اظهار نظر یا بیان احساس نام برد.
ـ انگار تمام حالتهای مرا به طور دقیق توصیف می‌کنید. علت این وضعیت چیست آقای دکتر؟
علل کمرویی:
ـ خوب این سوال تو خیلی پیچیده است. شاید سوال تو را بتوان اینطور جواب داد که: کمرویی یک فرایند پیچیده روانی ـ اجتماعی است که عوامل زیادی از جمله روابط نادرست و عدم سازگاری اجتماعی دوران کودکی ـ چه در خانه و چه در مدرسه ـ را می‌توان از علل اولیه و مهم آن ذکر کرد.
ـ می‌توانید در این مورد بیشتر توضیح دهید؟
ـ ببین. اکثر افراد کمرو، در دوران کودکی و رشد با این مشکلات مواجه بوده‌اند: و والدین کمرو الگوی رفتاری آنها بوده، شرایط لازم برای یادگیری مهارتهای ارتباطی را نداشته‌اند، والدین متوقع و سخت گیر داشته‌اند، در بین جمع توسط معلم خانواده یا دیگران به طور مکرر تحقیر شده‌اند یا مورد تهدید و تنبیه ناروا قرار گرفته‌اند، از آنها حمایتهای افراطی و غیر ضروری می‌شده، در زندگی شکستهای متعدد داشته‌اند، ترس از طرد شدن یا نگرانی بیش از حد برای مورد تایید دیگران قرار گرفتن داشته‌اند، اعتماد به نفس پایین داشته‌اند، خاطرات آزار دهنده از تجربیات اجتماعی قبلی خود داشته‌اند و یا اینکه یک نقص عضو یا بیماری جسمی احساس حقارت و انزوا را در آنها تقویت کرده است. این موارد نمونه‌هایی از علل موثر بر کمرویی است.
ـ اینهایی که شما مثال زدید اکثراً مربوط به دوران کودکی است. در صورتی که گاهی انسان در دوران کودکی کمرو نیست و از دوره نوجوانی منزوی و کمرو می‌شود. در این مورد چه علتهایی را باید در نظر گرفت؟
ـ آفرین. پس از قرار معلوم تو از این دسته افراد هستی. سؤال بسیار خوبی بود. از جمله مهمترین علل کمرویی در سنین نوجوانی و جوانی، وجود نگرشهای خاص نسبت به خود است که ما به آنها «تحریفات شناختی » می‌گوییم. مثلاً اینکه از خودمان انتظارات غیر واقع بینانه را در این باورها می‌بینیم. مثلاً اعتقاد به این که من باید کامل باشم و نباید اشتباه کنم، یا دیگران روی رفتار من خیلی حساس و دقیق هستند و اشتباهات مرا همیشه به خاطر خواهند داشت، یا اگر من اشتباهی در گفتار یا رفتارم داشته باشم برای همیشه بی اعتبار خواهم شد. داشتن این باورهای غلط باعث می‌شود که فرد برای خودش یک محکمه یا دادگاه درونی تشکیل بدهد و دائماً خود را به خاطر کوچکترین خطا و سهو( که هر کسی می‌تواند داشته باشد و در ارتباط اجتماعی، وقوع آن امری طبیعی است ) سرزنش و سرکوب کند.
ـ دقیقاً همینطور است آقای دکتر. من به خاطر اینکه بهترین باشم و هیچ ایرادی در وجودم نباشد، سعی می‌کنم کمتر در معرض قضاوت دیگران قرار بگیرم و همیشه از این وضعیت فرار می‌کنم.
ـ خوب، مثل اینکه کم کم داریم به جاهای خوبی می‌رسیم. آیا می‌دانید اگر این وضعیت ادامه پیدا کند چه می‌شود؟
ـ می‌توانم حدس بزنم، ولی دوست دارم شما برایم مسئله را دقیقتر بیان کنید.

برچسب:, :: :: نويسنده : قاسمی

 

تعريف جنگل و انواع آن
جنگل منطقه وسيعي پوشيده از درختان ، درختچه ها و گونه هاي علفي است كه همراه با جانوران وحشي نوعي اشتراك حياتي گياهي و جانوري را تشكيل داده و تحت تاثير عوامل اقليمي و خاكي قادر است تعادل طبيعي خود را حفظ كند.
حداقل سطحي كه براي تشكيل جنگل از نظر علمي لازم است بسته به نوع گونه درختي ، شرايط محيطي و غيره تغيير مي كند. اين مساحت در شرايط معمaلي حداقل 3/0 هكتار  ( 3 هزار متر مربع ) است. واژه « جنگل » از زبان سنسكريت است و به اكثر زبانهاي اروپايي نيز وارده شده است و معناي جنگل طبيعي و بكر را مي دهد. جنگل بسته به نوع پيدايش آن و خصوصيات ساختاري به جنگل بكر ، جنگل طبيعي ، جنگل مصنوعي يا جنگل دست كاشت طبقه بندي مي شود.
جنگل بكر يا جنگل دست نخورده ، جنگلي است كه بدون دخالت انسان بوجود آمده است و تركيب گونه هاي درختي و درختچه اي و علفي آن طوري است كه وضعيت كاملاً طبيعي را نشان مي دهد .چوب و ساير فرآورده هاي توليد شده در جنگل بكر در همان سيستم طبيعي تجزيه شده و به خود جنگل بر مي گردد. بعبارت ديگر از جنگل بكر هيچ گونه موادي ( زنده يا غير زنده ) به خارج از آن حمل نمي شود.
رويش چوبي جنگلهاي بكر كه به حالت تعادل رسيده باشند عملاً صفر است ، يعني همان قدر كه چوب و ساير مواد آلي توليد مي شود همان قدر هم تجزيه مي شود و يا مي پوسد. بعبارت ديگر چرخه رفت و بازگشت مواد در يك جنگل بكر چرخه اي بسته است.
در جنگل بكر بين توليد كنندگان ( گياهان ) ، مصرف كنندگان ( جانوران ) و تجزيه كنندگان ( جانوران ريز ) يك اشتراك حياتي متقابل و پايدار برقرار است . جنگل هاي بكر از تنوع زيستي بالايي برخوردارند و داراي اطلاعات ژنتيكي ارزشمندي هستند كه تا به امروز بسياري از اين اطلاعات كشف نشده است . امروزه ارزش جنگلهاي بكر بسيار زياد است هر چند كه متاسفانه روند تخريب كمي و كيفي آنها در دنيا روبه افزايش است.
امروزه سعي بر اين است كه جنگلهاي بكر باقي مانده بر روي كره زمين را حفظ و از آنها بعنوان ذخيره گاههاي اطلاعات ژنتيكي و تنوع زيستي استفاده شود. امروزه تبديل جنگلهاي بكر به جنگلهاي صنعتي قابل توجيه نيست و نگهداري آنها حتي از نظر اقتصادي نيز قابل توجيه است.
جنگل طبيعي ، جنگلي است كه بدون دخالت انسان به وجود آمده است ولي انسان به طور مستقيم يا غير مستقيم در آن دخالت ( بهره برداري ) كرده است .
جنگلهاي بكر دست خورده و بهره برداري شده تبديل به جنگلهاي طبيعي مي شوند. بعبارت ديگر جنگلهاي طبيعي جنگلهاي بكر دست خورده هستند. تركيب درختان و سن آنها و تنوع گونه هاي گياهي و جانوري در يك جنگل طبيعي با جنگل بكر متفاوت است و عموماً جنگل طبيعي از نظر زيست محيطي فقيرتر از جنگل بكر است.با وجود اين جنگلهاي طبيعي قادرند چشم اندازهاي طبيعي هر منطقه را حفظ كرده و در اكثر موارد از جنگلهاي مصنوعي يا دست كاشت غني تر و پايدارتر باشند.
جنگلهاي مصنوعي يا دست كاشت يا جنگل انسان ساخت جنگلي است كه به دست انسان و با هدف مشخصي ايجاد شده است و هدف از ايجاد آن توليد چوب، ايجاد مناظر طبيعي ، ‌حفظ آب و خاك ، ايجاد مناطق تفريحي و تفرجي و غيره است.
جنگل مصنوعي معمولاً به صورت نهالكاري (درختكاري) به وجود مي آيد، هر چند اين جنگلها را مي توان با كاشت بذر نيز به وجود آورد. تجربه نشان داده است جنگلهاي مصنوعي كه با اين روش به وجود آمده اند پايدار و نزديك تر به جنگلهاي طبيعي هستند. جنگل مصنوعي كه با قلمه ايجاد شده ، قلمستان ناميده مي شود ( مثل قلمستان هاي صنوبر در بسياري از نقاط كشور ) البته بايد متذكر شد كه قلمستان ها در اكثر نقاط دنيا از نظر حقوقي جزو جنگلها محسوب نمي شوند. امروزه ايجاد جنگلهاي مصنوعي در دنيا از اهميت بالايي برخودار است چرا كه به افزايش نياز چوبي در جهان پاسخ مي دهد.
چنانچه جنگلهايي در زمين هاي زراعي و باير با هدف توليد چوب با استفاده از روشهاي پيشرفته زراعي از قبيل شخم زدن ، كود دادن و غيره ايجاد شده باشد به آن زراعت چوب اطلاق مي شود. حجم زراعت چوب در زمينهاي غير جنگلي در تمام دنيا در حال افزايش است.
علاوه بر سه نوع جنگلي كه تعاريف آن ذكر شد در كشور ما از اصطلاح « بيشه » هم استفاده مي شود. ما بيشه را معمولاً براي پوشش هاي گياهي به كار مي بريم كه اطراف رودخانه و شيار دره ها در مناطق خشك ظاهر مي شوند. اين واژه به تجمع درختچه ها در نيزارها نيز اطلاق مي شود.

برچسب:, :: :: نويسنده : قاسمی
درباره وبلاگ

به نام خالق هستی .به وبلاگ من خوش آمدید.این وبلاگ توسط قاسمی دبیر حرفه وفن طراحی گردیده است.اميد است همکاران، دوستان و دانش آموزان عزيز با نظرات و پيشنهادات سازنده خود،در هر چه بهتر شدن مطالب اين وبلاگ مرا ياري نمايند.
نويسندگان


آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 15
بازدید دیروز : 69
بازدید هفته : 306
بازدید ماه : 304
بازدید کل : 574663
تعداد مطالب : 445
تعداد نظرات : 9
تعداد آنلاین : 1