سفره خالی - شعر
وبلاگ حرفه و فن
حرفه و فن

سفره خالی

یاد دارم در غروبی سرد سرد
می گذشت از کوچه ی ما دوره گرد
داد می زد "کهنه قالی می خرم
کاسه و ظرف سفالی می خرم
دست دوم جنس عالی می خرم
گر نداری کوزه خالی می خرم

اشک در چشمان بابا حلقه بست
عاقبت آهی کشید ، بغضش شکست
اول ماه است ؛ نان در سفره نیست
ای خدا شکرت ولی این زندگیست ؟
بوی نان تازه هوشش برده بود
اتـفاقا مــادرم هم روزه بود

صورتش دیدم که لک برداشته
دست خوش رنگش ترک برداشته
سوختم دیدم که بابا پیر بود
بدتر از آن ، خواهرم دلگیر بود
مشکل ما درد نان تنها نبود
شاید آن لحظه خدا با ما نبود

باز آواز درشت دوره گرد
رشته ی اندیشه ام را پاره کرد
"دوره گردم کهنه قالی می خرم
دست دوم جنس عالی می خرم
کاسه و ظرف سفالی میخرم
گر نداری کوزه خالی می خرم "

خواهرم بی روسری بیرون دوید
گفت آقا ! سفره خالی می خرید ؟ . . .

محمدرضا یعقوبی



برچسب:, :: :: نويسنده : قاسمی

درباره وبلاگ

به نام خالق هستی .به وبلاگ من خوش آمدید.این وبلاگ توسط قاسمی دبیر حرفه وفن طراحی گردیده است.اميد است همکاران، دوستان و دانش آموزان عزيز با نظرات و پيشنهادات سازنده خود،در هر چه بهتر شدن مطالب اين وبلاگ مرا ياري نمايند.
نويسندگان


آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 46
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 46
بازدید ماه : 103
بازدید کل : 574403
تعداد مطالب : 445
تعداد نظرات : 9
تعداد آنلاین : 1