خلاقیت
خلاقیت مقدمه و زمینه ایجاد تحول میباشد و تا نتوانیم خلاقیت خود را پرورش دهیم نمیتوانیم از تحول و ایجاد آن سخن بگوییم. تعریفی خلاقیت به زبان ساده از قول پیاژه داشته باشیم.
پیاژه میگوید: «خلاقیت به وجود آوردن و ساختن یک شکل تازه، نو و عینی از یک پدیده یا موضوع است که میتواند به صور مختلفی همچون خلاقیت هنری، احساسی، کلامی، عاطفی، عقلانی، ابزاری، مفهومی و ... وجود داشته باشد.
اما اساس نوآوری و خلاقیت در نواندیشی نهفته است که مفهوم نواندیشی با تغییر در سازمانبندی ذهنی بسیار همپوشی و نزدیکی دارد. لذا اولین گام، در ایجاد خلاقیت و نوآوری، ایجاد تغییر در سازمانبندی ذهنی منابع انسانی میباشد. اگر من بتوانم سازمان ذهنی خودم را تغییر دهم میتوانم در جهت تغییر شیوههای کاری، روابط انسانی و ... از خود نوآوری و خلاقیت نشان بدهم.
v لذا جهت تغییر در سازمانبندی ذهنی و سازمانبندی ساختار آموزشی و نهایتا رشد و توسعه خلاقیت، موارد ذیل بایستی تغییر کنند:
۱ـ یکی از سازههای ذهنی که باید تغییر کند مساله تولید کننده یا مصرف کننده بودن معلم است. در حال حاضر معلم آنچه را که تدوین کننده و برنامهریز درسی تولید میکند به مصرف آموزشی خود و شاگردانش میرساند در حالیکه معلم زمانی میتواند خلاقیت و نوآوری را در خود و شاگردانش پرورش دهد که بر اساس نیازهای روانشناختی آنان اقدام به تولید دستاوردهای آموزشی کند. پس باید این نگرش و سازه روانی و ذهنی را عوض کنیم که معلم مصرفکننده و نیروهای ستادی تولیدکننده مطالب، محتویات آموزشی، طرحها و برنامهها میباشند.
در حال حاضر رابطه آموزشی ما با سازمانها از ستاد به صف میباشد، نظر و دیدگاه عمدتاً در ستاد تهیه میشود و صف مجری تصمیمات و سیاستها میباشد. لذا تا زمانی که دیدگاهها و نظرات به صورت متمرکز اعمال و اجرا میشود ما نمیتوانیم به نواندیشی و نوآوری در تعلیم و تربیت دست یابیم.
مثلاً معلمی میخواهد در تدریس خود کلیشهای عمل نکند. فعالیتهای گروهی متناسب با شرایط، امکانات، رغبتها و نیازهای دانشآموزان اجرا کند ولی برنامه هفتگی مصوب، بخشبندی کتاب، درصد قبولی، نمره و ... باعث محدود کردن او و کلیشهای عمل کردن میشود.